تنهای تنهای "تنها

vmess://ewogICJ2IjogIjIiLAogICJwcyI6ICJkZS12MnJheS5mcmVldm1lc3MuY29tIiwKICAiYWRkIjogImRlLXYycmF5LmZyZWV2bWVzcy5jb20iLAogICJwb3J0IjogODQ0MywKICAiaWQiOiAiYzE3YzVjYmUtNDE2MS00YTI4LWFmNDktNGQ3ZDczMWI2ODcxIiwKICAiYWlkIjogMCwKICAibmV0IjogInRjcCIsCiAgInR5cGUiOiAibm9uZSIsCiAgImhvc3QiOiAiIiwKICAicGF0aCI6ICIiLAogICJ0bHMiOiAidGxzIgp9

تنهای تنهای "تنها...

پذیرفتن مرگ به عنوان تمام شدن همه چیز، آدمی را مجبور به پذیرفتن یک اصل می‌کند که در نهایت سادگی، راهنمای درست‌ترین روش زندگی است. اصلی محکم، مطلق و جهان‌شمول. کمیت زندگی فقط و فقط محدود به لحظه‌ی اکنون است و کیفیت آن فقط و فقط با خوشحالی ارتباط دارد..کسی را تصور کنید که تمام عمر خود را در یک روستای محروم، دورافتاده و گمنام گذرانده است. خواندن و نوشتن بلد نیست. هرگز چیزی به اسم اتومبیل و گوشی همراه و یخچال و تلویزیون هوشمند و کامپیوتر و اینترنت را نه شنیده، نه دیده و نه داشته است. سالی بیش از دو بار پلوی همراه با گوشت مرغ نخورده باشد. هیچ‌وقت حتی از هزار کیلومتری هیچ سینما و تئاتر و کنسرت موسیقی‌ای عبور نکرده است. رمان نخوانده است. هرگز به هیچ کجا سفری نداشته است. به جای ادکلن همیشه تنش بوی عرق و علف و دود داده است. او از روزی که توانسته روی دو پا راه برود کار کرده است. تحت پوشش هیچ بیمه‌ای نبوده است و تا روزی که می‌توانسته روی دو پا راه برود کار کرده است. او کسی است که احتمالاً شما را به یاد کلمه‌ی رنج می‌اندازد، در شما حس ترحّم برمی‌انگیزد و خلاصه این که اصلاً دوست ندارید جای او باشید. اما او کسی است که اهل روستا او را به لبخند همیشگی‌اش می‌شناسند. به خوشرویی، خوشگویی و در یک کلمه خوشحالی....او از کسی که در یکی از بهترین دانشگاه‌های دنیا تحصیل کرده است و الان به عنوان مدیر یکی از واحدهای شرکت گوگل در آسمانخراشی چند ده طبقه مشغول به کار است و درآمدش ماهانه چیزی حدود ده هزار دلار است اما داروی ضد افسردگی مصرف می‌کند بهتر زندگی کرده است. چون خوشحال‌تر بوده است. باید پذیرفت که شاید آن خوشحالی از آگاهی سرچشمه نگرفته و از روی اتفاق روی داده باشد اما قطعاً این بدحالی از توّهم آگاهی تنهای تنهای "تنها...ادامه مطلب

Tahoma
10 (Word)
معمولی

تنهای تنهای "تنها...

فردا جمعه س. نمیاد کسی بریم بیرون؟

تلگرام

@mrsin120

تنهای تنهای "تنها...

صبح را در مشرق بیدار شدن و در مغرب شب را فروخفتن چیست؟ زندگی. صبح را در هیاهوی خیابان‌ها به شب رساندن چه؟ زندگی. صبح را تا شب در محاصره‌ی چند دیوار و یک سقف؟ آن هم زندگی است. می‌دانی؟ زندگی معلوم نیست تنهای تنهای "تنها...ادامه مطلب

آن روزی که احساس می‌کنی دیگر وبلاگ بزرگ کلمه شده‌ای اولین روز وبلاگ تنهایی کلمه تو است. البته منظورم از وبلاگ بزرگ کلمه شدن بالا رفتن سن نیست. سن تو تنها یک عدد است که نشان می‌دهد کره‌ی زمین از بدو تولدت تا به امروز چند بار به دور خو تنهای تنهای "تنها...ادامه مطلب

اععع. ببین. برو قسمت چپِ سمت چپِ صفحه‌ای که باز می‌کنی، لینکی که باز می‌کنی، اععع، یه دونه سه‌خطه. [سرفه] اونو که باز کنی منوی کرکره‌ای‌ش باز می‌شه یه گزینه‌ای داره به اسم ساین‌آپ. خب؟ اونجا یه ایمیل تنهای تنهای "تنها...ادامه مطلب

بابا موقع شام سر سفره با اضطراب و احتیاط به خواهرم گفت سر نماز مغرب از خودم جلوتر سرم به سجده می‌رفت. منظورش سرگیجه‌های ناشی از فشار خون بالا بود. من گفتم نگران نباش بابا، انقطاع حین عبادت صحه بر سیر تنهای تنهای "تنها...ادامه مطلب

ساده که بخواهم بگویم این می‌شود. امروز به آن آینده‌ای که می‌خواستی شبیه نیست. گلبرگ‌هایی پوسیده لابلای صفحات دفتری که مرور هر سطرش وجدان را زخم می‌زند، دل را به درد می‌آورَد و حقارت عقل را به رُخش می‌ تنهای تنهای "تنها...ادامه مطلب

وقت آن است که آرام بگیریم رفیق
بی‌سرانجام‌تر از هجده تیریم رفیق

تنهای تنهای "تنها...